چرا الفما؟
اول قرار نبود اسم اینجا «الفما» باشد، در تلاش یافتن نام در حال شور و م بودیم که یکباره، به ذهنمان خطور کرد. الفما عجب اسم نو و بدیعی است. اسمِ اسمورسمداری ست. اصالت دارد.
«الف» که حرف آغاز است و «میم» هم حرفی است برگرفته از نام هر دو نفرمان و «ا» آخر نیز همان الف آغاز است. ما بین دو الف، یعنی اول اوست و آخر هم اوست. «میم» وسط نیز چنان خمیده و شکسته است که ادعایی ندارد و نمیتواند داشته باشد.
خودمان را در حصن حصین الف قرار دادهایم.
خب این همه شرح وجهتسمیه و علت نامگذاری چه دلیلی دارد؟ مگر قرار نیست این وبلاگ نیز مثل باقی وبلاگها پر شود از مطالب هر روزی و روزمرۀ حوصلهسربر؟
جواب را نمیدانیم. اما مقصود و منظور و هدفمان از ساخت چنین وبلاگی، هدف کوچکی نبوده است. لابهلای مطالب و نوشتههای الفما، آهستهآهسته، هدفمان آشکار میشود.
هر بار دستم میره که بهت پیام بدم: دلم برات تنگ شده. برات بنویسم: دوستت دارم. دلم تنگ شده برای پیامهات. دلم لکزده برای پیامهای صبحگاهیت؛ دلم یه ذره شده برای اینکه صدام بزنی و خطابم بدی و ته اسمم سادات بیاری.
هر بار که دستم میره به صفحهکلید با خودم میگم: تازه حالش خوب شده. بذار زندگیش رو کنه.
بعد همهٔ اون کلمهها اشک میشه و بغض.
درباره این سایت